مرا دریاب
 
درباره وبلاگ


سلام دوستای خوبم ممنون که به کلبه عاشقونه من قدم گذاشتین امیدوارم بازم شما رو عاشق تر از روزای قبل اینجا ببینم با تشکر
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 27
بازدید ماه : 129
بازدید کل : 71058
تعداد مطالب : 55
تعداد نظرات : 150
تعداد آنلاین : 1

onLoad and onUnload Example

<-PollName->

<-PollItems->

عشق و باز هم عشق
عشق و احساس هه در قلب من است




آن روز باران می بارید ...


من در امتداد خیابانی خلوت می رفتم ...


کسی نبود حتی سایه تنهایی هایم ...


خودم را سپرده بودم به لحظاتی که بارانی بود ومن دلتنگ عبوری سبز ...


نمی دانستم کجا می روم اما ...


فقط می دانستم که به دنبال رد سبزی از تو بودم ...


کجا زندگیم هستی که هر چه می گردم پیدایت نمی کنم ...


آغو ش بگشا که من در التهاب تنهایی می سوزم ...


بیقراری هایم را بیا و با خودت ببر ...


قلم به بی ربطی لحظاتی می نویسد که خط خورده اند ...


مرا دریاب ...!



نظرات شما عزیزان:

باران
ساعت8:47---10 خرداد 1390
دیرگاهیست

بالهایمان را آویخته ایم به جالباسی

عادت کرده ایم به زمین

زمین جای گرم و نرمیست

چه خیال اگر چشمهایمان را خواب

چه خیال اگر دلهایمان را آب برده است!


باران
ساعت8:46---10 خرداد 1390
دنیا دیوارهای بلند دارد و درهای بسته
که دور تا دور زندگی را گرفته اند
نمی شود از دیوارهای دنیا بالا رفت
نمی شود سرک کشید و آن طرفش را دید
اما همیشه نسیمی از آن طرف دیوار کنجکاوی آدم را قلقلک می دهد
کاش این دیوارها پنجره داشت
کاش می شد گاهی به آن طرف نگاه کرد
شاید هم پنجره ای هست و من نمی بینم
همیشه دلم می خواست روی این دیوار سوراخی درست کنم
حتی به قدر یک سر سوزن،برای رد شدن نور،
برای عبور عطر و نسیم......
من گاهی دلم را پرت میکنم آن طرف دیوار!
مثل یک بچه بازیگوش
به امید آن که شاید در آن خانه باز شود
گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار
آن طرف حیاط خانه ی خداست!
و آن وقت هی در می زنم، در می زنم، و می گویم :
" دلم افتاده توی حیاط شما. می شود آن را پس بدهید...؟"
کسی جوابم را نمی دهد
کسی در را به رویم باز نمی کند
اما همیشه ، دستی ، دلم را می اندازم آن طرف دیوار
همین،
و من این بازی را دوست دارم
آنقدر دلم را پرت می کنم تا خسته شوند
تا دیگر دلم را پس ندهند
تا در را باز کنند و بگویند:
بیا خودت دلت را بردار و برو
آن وقت من می روم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







دو شنبه 9 خرداد 1390برچسب:, :: 21:4 ::  نويسنده : محسن